۲۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۴۳

از احد احمد آشکارا شد
هم به احمد احد هویدا شد

در شهادت احد کمر بربست
میم احمد ز غیب پیدا شد

آن یکی در عدد ظهوری کرد
صد عدد از یکی مهیا شد

قطره و بحر و جو همه آبند
ما نگوئیم قطره دریا شد

موج بحریم و عین ما آب است
نتوان گفت ما که از ما شد

آفتاب وجود رو بنمود
ذرهٔ کاینات در وا شد

آمد و شد حقیقتاً خود نیست
به مجاز است کآمد و یا شد

خم می خوش خوشی به جوش آمد
راز سر بسته آشکارا شد

نعمت الله پرده را برداشت
مشکلاتی که بود حل واشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.