هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به مفاهیمی مانند عشق، عرفان، جستجوی معنوی و رهایی از تعلقات دنیوی میپردازد. شاعر از مرغ آسمانی، آهوی معانی و عاشقان سخن میگوید و به مخاطب توصیه میکند که از آفریدهها بگذرد و به آفرینش بنگرد. همچنین، به مفاهیمی مانند فتوح روحی، حکم الهی، زنده کردن مردهها و پرورش بندگان اشاره میکند. شاعر از عشق الهی و جستجوی خود در بیخودی سخن میگوید و بر اهمیت پاکیزگی دل و دوری از وسوسههای شیطانی تأکید میکند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بیخودی و جستجوی معنوی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۲۰۲۹
ای مُرغِ آسْمانی آمد گَهِ پَریدن
وِیْ آهویِ مَعانی آمد گَهِ چَریدن
ای عاشقِ جَریده بر عاشقانْ گُزیده
بُگْذر زِ آفریده، بِنْگَر در آفریدن
آمد تو را فُتوحی، روحیْ چگونه روحی
کو چون خیال دانَد در دیدهها دَویدن
این دَمْ حَکَم بیاید، تَعلیمِ نو نِمایَد
بیگوشْ سِرْ شنیدن، بیدیده ماهْ دیدن
داند سَبَل بِبُردن، هم مُرده زنده کردن
هم تَخت و بَخت دادن، هم بنده پَروَریدن
آن یوسُفِ مَعانی، وان گنجِ رایگانی
خود را اگر فُروشَد، دانی؟ عَجَب خَریدن
کو مُشتریِّ واقِفْ در دو دَمِ مُخالف؟
در پَرده ساز کردن، در پَردهها دَویدن
ای عاشقِ مُوفَّق وِیْ صادقِ مصدق
میبایَدَت چو گَردون، بر قُطْبِ خود تَنیدن
در بیخودی تو خود را میجویْ تا بیابی
زیرا فِراقْ صَعْب است، خاصه زِ حَقْ بُریدن
لب را زِ شیرِ شیطان، میکوش تا بِشویی
چون شُسته شُد تَوانی پِسْتانِ دلْ مَکیدن
ای عشقِ آن جهانی، ما را هَمیکَشانی
اَحْسَنْت ای کَشَنده، شاباش ای کَشیدن
هم آفتاب داند از شَرقْ رو نِمودن
اَرْنی به مَرکزِ او، نَتْوان به تَکْ رَسیدن
خامُش، که شَرحِ دل را، گَر راهِ گفت بودی
در کوه دَرفُتادی چون بَحْرْ برطپیدن
تبریز شَمسِ دین را هم ناگهان بِبینی
وان گَهْ ازو بیابی، صُبحِ اَبَد دَمیدن
وِیْ آهویِ مَعانی آمد گَهِ چَریدن
ای عاشقِ جَریده بر عاشقانْ گُزیده
بُگْذر زِ آفریده، بِنْگَر در آفریدن
آمد تو را فُتوحی، روحیْ چگونه روحی
کو چون خیال دانَد در دیدهها دَویدن
این دَمْ حَکَم بیاید، تَعلیمِ نو نِمایَد
بیگوشْ سِرْ شنیدن، بیدیده ماهْ دیدن
داند سَبَل بِبُردن، هم مُرده زنده کردن
هم تَخت و بَخت دادن، هم بنده پَروَریدن
آن یوسُفِ مَعانی، وان گنجِ رایگانی
خود را اگر فُروشَد، دانی؟ عَجَب خَریدن
کو مُشتریِّ واقِفْ در دو دَمِ مُخالف؟
در پَرده ساز کردن، در پَردهها دَویدن
ای عاشقِ مُوفَّق وِیْ صادقِ مصدق
میبایَدَت چو گَردون، بر قُطْبِ خود تَنیدن
در بیخودی تو خود را میجویْ تا بیابی
زیرا فِراقْ صَعْب است، خاصه زِ حَقْ بُریدن
لب را زِ شیرِ شیطان، میکوش تا بِشویی
چون شُسته شُد تَوانی پِسْتانِ دلْ مَکیدن
ای عشقِ آن جهانی، ما را هَمیکَشانی
اَحْسَنْت ای کَشَنده، شاباش ای کَشیدن
هم آفتاب داند از شَرقْ رو نِمودن
اَرْنی به مَرکزِ او، نَتْوان به تَکْ رَسیدن
خامُش، که شَرحِ دل را، گَر راهِ گفت بودی
در کوه دَرفُتادی چون بَحْرْ برطپیدن
تبریز شَمسِ دین را هم ناگهان بِبینی
وان گَهْ ازو بیابی، صُبحِ اَبَد دَمیدن
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.