۵۳۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۳۰

گفتی مرا که چونی؟ در رویِ ما نَظَر کُن
گفتی خوشی تو‌‌ بی‌ما؟ زین طَعْنه‌‌ها گُذَر کُن

گفتی مرا به خنده خوش باد روزگارَت
کَس‌‌ بی‌تو خوش نباشد، رو قِصّهٔ دِگَر کُن

گفتی مَلول گشتم، از عشقْ چند گویی؟
آن کَس که نیست عاشقْ گو قِصّه مُختَصَر کُن

در آتَشَم، در آبَم، چون مَحْرَمی نیابَم
کُنجی رَوَم که یا رَب، این تیغ را سِپَر کُن

گُستاخِمان تو کردی، گفتی تو روزِ اوَّل
حاجَت بِخواه از ما، وَزْ دَردِ ما خَبَر کُن

گفتی شُدم پَریشان، از مُفْلِسیِّ یاران
بُگْشا دو لبْ جهان را پُردُرّ و پُرگُهَر کُن

گفتی کَمَر به خِدمَت، بَربَند تو به حُرمَت
بُگْشا دو دستِ رَحْمَت، بر گِردِ من کَمَر کُن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.