هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از نعمت الله ولی، عشق و علاقهٔ عمیق شاعر به معشوق را بیان می‌کند. شاعر از درد عشق و وفاداری به معشوق سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌های مذهبی مانند محراب، صلات، کفر، و ایمان، عشق خود را مقدس و جاودانه توصیف می‌کند. همچنین، او به صبر و امیدواری در راه عشق اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی کلاسیک، فهم آن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

غزل شمارهٔ ۶۲۶

بستهٔ بند بلای تو نجاتی دارد
خستهٔ رنج غم تو درجاتی دارد

هر که شد مردهٔ درد تو نمیرد هرگز
کشتهٔ عشق تو جاوید حیاتی دارد

طاق ابروی تو محراب دل ماست از آن
روز و شب خاطر ما میل صلاتی دارد

کفر زلف تو که ایمان رخت می پوشد
سیئاتی است خیال حسناتی دارد

گر قدم رنجه کنی بر سر آبی باری
در نظر دیدهٔ ما آب فراتی دارد

به جفا از سر کوی تو دل از جا نرود
آفرین بر قدم او که ثباتی دارد

نعمت الله که سلطان جهان عشقست
چون گدایان ز تو امید زکاتی دارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.