هوش مصنوعی: این متن بیانگر عشق و وابستگی عمیق به معشوق یا خداوند است، که در آن شاعر از درد عشق و فنا شدن در راه معشوق سخن می‌گوید. او تأکید می‌کند که هیچ سرمایه‌ای ارزشمندتر از این عشق نیست و رسیدن به بقا تنها از طریق فنا در ذات الهی ممکن است. همچنین، متن به مفاهیمی مانند تواضع، نیاز به بخشش و پذیرش خطا اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مضامین نیاز به آشنایی با ادبیات عرفانی دارند.

غزل شمارهٔ ۶۴۳

با چنین درد دلی میل دوا نتوان کرد
حاصل عمر عزیز است رها نتوان کرد

چشم ما روشنی از نور جمالش دارد
یک دمی نور وی از دیده جدا نتوان کرد

سود و سرمایه همه در سر کارش کردیم
هیچ سودا به از این درد و سرا نتوان کرد

برو از خویش فنا شو به خدا باقی باش
بی فنا پادشهی ملک بقا نتوان کرد

ما حبابیم زده خیمه ای از باد بر آب
بی تکلف به از این نسبت ما نتوان کرد

بینوایان ز در شاه نوا می یابند
گر گدا گریه کند منع گدا نتوان کرد

سیدم اهل صواب است خطائی نکند
توبه گر هست چه گویم که خطا نتوان کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.