هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و حالات روحی خود در شب تا روز می‌گوید. او خود را مانند بلبلی می‌داند که شب‌ها ناله می‌کند، در حالی که معشوقش مانند غنچه بر ناله‌هایش تبسم می‌کند. شاعر از گم‌شدگی دل خود و جست‌و‌جوی چاره می‌گوید و در نهایت به توصیف حالات مستی و گفت‌و‌گوی روح و جسم می‌پردازد. در پایان، او از عشق و گستاخی بندهٔ عاشق در برابر سید سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات به مستی و حالات روحی پیچیده، مناسب سنین بالاتر است.

غزل شمارهٔ ۶۴۹

دوش تا روز دل از عشق تنعم می کرد
در پس پردهٔ جان یار ترنم می کرد

من چو بلبل همه شب زار همی نالیدم
دوست چون غنچه بر آن گریه تبسم می کرد

دل بیچارهٔ گم گشته خود را دیدم
چارهٔ خویش همی جست و دگر گم می کرد

بر سر کوی خرابات گذر می کردم
عشق دیدم که روان غارت مردم می کرد

گرچه جام می و پیمانه همی کردم نوش
همت عالی من میل بدان خم می کرد

باده با جام سخن از سر مستی می گفت
روح با جسم درین حال تکلم می کر د

سید و بنده چو در خلوت جان می رفتند
بندهٔ عاشق گستاخ تقدم می کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.