هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد عشق و جدایی می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که یا او را ببخشد یا رهایش کند. شاعر به عشق به عنوان یک درد غیرقابل درمان اشاره می‌کند و از معشوق می‌خواهد که راه سلامت را انتخاب کند. در پایان، شاعر به خوابی اشاره می‌کند که در آن پیرمردی او را به سوی عشق راهنمایی می‌کند و به او می‌گوید که با عشق می‌توان بر مشکلات غلبه کرد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و جدایی نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۰۳۹

رو سَر بِنِهْ به بالین، تنها مرا رَها کُن
تَرکِ منِ خَرابِ شب گَردِ مُبْتَلا کُن

ماییم و موجِ سودا، شبْ تا به روزْ تنها
خواهی بیا بِبَخشا، خواهی بُرو جَفا کُن

از من گُریز، تا تو هم در بَلا نَیُفتی
بُگْزین رَهِ سَلامَت، تَرکِ رَهِ بَلا کُن

ماییم و آبِ دیده، در کُنجِ غَمْ خَزیده
بر آبِ دیدهٔ ما، صد جایْ آسیا کُن

خیره کُشی‌ست ما را، دارد دلی چو خارا
بُکْشَد کَسَش نگوید تَدبیرِ خونْ بَها کُن

بر شاهِ خوبرویانْ واجِبْ وَفا نباشد
ای زَردْرویِ عاشق، تو صَبر کُن، وَفا کُن

دَردی‌ست غیرِ مُردن، آن را دَوا نباشد
پس من چگونه گویم، کین دَرد را دَوا کن؟

در خوابْ دوشْ پیری، در کویِ عشقْ دیدم
با دست اِشارَتَم کرد که عَزْم سویِ ما کُن

گَر اژدَهاست بر رَه، عشقی‌ست چون زُمرُّد
از بَرقِ این زُمرُّد، هین، دَفْعِ اژدَها کُن

بس کُن که بی‌خودم من، وَرْ تو هُنرفَزایی
تاریخِ بوعلی گو، تَنْبیهِ بوالْعَلا کُن
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.