هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از سید، بیانگر عشق عمیق و جاودانه به معشوق است که حتی پیش از آفرینش نیز وجود داشته. شاعر تأکید میکند که عشق، خیالی است که زندگیبخش است و بدون آن، دل زنده نمیماند. همچنین، اشارهای به وحدت وجود و رابطهٔ عاشق و معشوق در آینه دارد. در پایان، با اشاره به بادهنوشی، به مصلحتاندیشی در زندگی اشاره میکند.
رده سنی:
18+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربهٔ بالاتری دارد و ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل هضم نباشد. همچنین، اشاره به بادهنوشی در پایان شعر، مناسبتر برای گروه سنی بزرگسال است.
غزل شمارهٔ ۶۵۸
آن لحظه که جان در تتق غیب نهان بود
در دیدهٔ ما نقش خیال تو عیان بود
بودیم نشان کردهٔ عشق تو در آن حال
هر چند در آن حال نه نام و نه نشان بود
عشق تو خیالی است که ما زنده از آنیم
بی عشق تو دل زنده زمانی نتوان بود
ما نقش خیال تو نه امروز نگاریم
کز روز ازل جان به خیالت نگران بود
گفتی که در آئینه به جز ما نتوان دید
چندان که نمودی و بدیدیم همان بود
خوش آب حیاتست روان از نفس ما
تا هست چنین باشد و تا بود چنان بود
سید قدحی باده به من داد بخوردم
آری چه کنم مصلحت بنده در آن بود
در دیدهٔ ما نقش خیال تو عیان بود
بودیم نشان کردهٔ عشق تو در آن حال
هر چند در آن حال نه نام و نه نشان بود
عشق تو خیالی است که ما زنده از آنیم
بی عشق تو دل زنده زمانی نتوان بود
ما نقش خیال تو نه امروز نگاریم
کز روز ازل جان به خیالت نگران بود
گفتی که در آئینه به جز ما نتوان دید
چندان که نمودی و بدیدیم همان بود
خوش آب حیاتست روان از نفس ما
تا هست چنین باشد و تا بود چنان بود
سید قدحی باده به من داد بخوردم
آری چه کنم مصلحت بنده در آن بود
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.