۲۵۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۸۵

قادر پر کمال کن فیکون
آنکه او هست و بود و خواهد بود

هر چه امکان لطف بود و کرم
همه در حق بنده اش فرمود

با چنین نعمتی که او بخشید
شکر این بنده را چه خواهد بود

او یکی سایه اش به ما افکند
لاجرم در ظهور دو بنمود

همه عالم نشان او دارد
این نشان هم به نام او فرمود

ره به خلوتسرای عشق نبرد
عقل بیچاره گر چه جان فرسود

هر که یک دَم ندیم سید شد
نفسی خوش ز عمر خود آسود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.