هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از نعمت الله بیهاست که در آن شاعر از عشق و رنجهای آن سخن میگوید. او بیان میکند که بدون تحمل درد و رنج، رسیدن به شادی و وصال ممکن نیست. عشق به معشوق چنان او را مسحور کرده که حتی دلش از خلوت به سوی خرابات بازمیگردد. شاعر با استفاده از استعارههایی مانند "گل بی خار" و "جام غم"، عمق احساسات خود را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم بلوغ عاطفی مناسب سنین بالاتر است.
غزل شمارهٔ ۷۱۵
سالها در طلبت دیده به هر سو گردید
یافت مقصود همان لحظه که روی تو بدید
درد دل گر چه که دیدیم دوا یافته ایم
هر که رنجی نکشید او به شفائی نرسید
بی بلائی نتوان یافت چنان بالائی
گل بی خار در این باغ جهان نتوان چید
حرف عشق تو که دانست که از خود بگذشت
با خیال تو که پیوست که از خود ببرید
می خمخانه به شادی نکند نوش دگر
هر که از جام غم انجام تو یک جرعه کشید
دلم از کوی خرابات به خلوت می رفت
چشم سرمست تو را دید ز ره بر گردید
بر سر چارسوی عشق تو دل سودا کرد
نعمت الله بها داده و وصل تو خرید
یافت مقصود همان لحظه که روی تو بدید
درد دل گر چه که دیدیم دوا یافته ایم
هر که رنجی نکشید او به شفائی نرسید
بی بلائی نتوان یافت چنان بالائی
گل بی خار در این باغ جهان نتوان چید
حرف عشق تو که دانست که از خود بگذشت
با خیال تو که پیوست که از خود ببرید
می خمخانه به شادی نکند نوش دگر
هر که از جام غم انجام تو یک جرعه کشید
دلم از کوی خرابات به خلوت می رفت
چشم سرمست تو را دید ز ره بر گردید
بر سر چارسوی عشق تو دل سودا کرد
نعمت الله بها داده و وصل تو خرید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.