هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او از رنج‌ها و غم‌هایی که به خاطر عشق متحمل شده است، صحبت می‌کند و از معشوق درخواست لطف و محبت می‌کند. شاعر همچنین از زیبایی و جذابیت معشوق و تأثیر آن بر خودش می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری و تجربه نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۲۰۴۷

می‌آیدم زِ رنگِ تو ای یارْ بویِ آن
بَرکَنده‌یی به خشمْ دل از یارِ مِهْربان

از آفتابِ رویِ تو چون شکلِ خشم تافت
پُشتَم خَم است و سینه کَبودم، چو آسْمان

زان تیرهایِ غَمْزهٔ خَشمین که می‌زَنی
صد قامَتِ چو تیر، خَمیده‌ست چونْ کَمان

از پُرسشَم زِ خَشمْ لبِ لَعْلْ بَسته‌یی
جان مانَدَم زِغُصّهٔ این، یا دل و زبان؟

لُطفِ تو نَردبان بُدِه بر بامِ دولتی
ای لُطفْ واگرفته و بِشْکَسته نَردبان

این لابه‌‌اَم ‌‌به ذاتِ خدا نیست بَهرِ جان
ای هر دَمی خیالِ تو صد جانِ جانِ جان

یاد آر دِلْبَرا که زِ من خواستی شبی
نَقْشی زِ جانِ خون شُده، من دادَمَت نشان

جانا به حَقِّ آن شبْ کانْ زُلفِ جَعْد را
در گَردنَم دَراَفکَن و سَرمَست می‌کَشان

تا جانِ باسَعادت، غَلْطانَ‌‌ هَمی‌رَوَد
چوگانْ دو زُلف و گویْ دل و دشتْ لامَکان

کُرسیِّ عدل نِهْ تو به تبریز، شَمسِ دین
تا عَرشْ نور گیرد و حیران شود جهان
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.