۲۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۸۰

کفر زلف او به ایمان کی دهند
قیمتش جانهاست ارزان کی دهند

گفتمش جان را بجانان می دهم
گفت آن جانان به این جان کی دهند

عقل اگر گوید که خواهم بوسه ای
آب حیوان را به حیوان کی دهند

عاقلان مخمور و رندان باده نوش
اختیار خود بدیشان کی دهند

دامن معشوق بگرفته به دست
عاشقان از دست آسان کی دهند

رند سرمستیم ای واعظ برو
عاقلان خود پند مستان کی دهند

دردمندانه حریف سیدیم
گر نداری درد ، درمان کی دهند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.