۲۶۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۸۹

خاکساران که گو به پاکردند
کی توانند گرد ما گردند

عاشقانی که عشق می بازند
پیش معشوق جان فدا کردند

می خمخانهٔ حدوث و قدم
باده نوشان به جرعه ای خوردند

دُرد دردش به دست رندان ده
نه به آن زاهدان که بی دردند

گر صدند ار هزار اهل کمال
عاشقانه به عشق او فردند

زندگانی که کشتهٔ عشقند
نزد مردان مرد ما مردند

کرم حضرت خدا و رسول
نعمت الله به ذوق پروردند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.