۲۶۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۵۱

نیست ما را هیچ غیری در نظر
نام غیری نزد ما دیگر مبر

گر تو می خواهی ببینی روی او
آینه بردار خود را می نگر

چیست عالم بحر بی پایان ما
صورت ما چون صدف ، معنی گهر

بر لب نائی دهد نی بوسها
لطف نائی می دهد در نی شِکر

خلوت من گوشهٔ میخانه است
می برم عمری در این خلوت به سر

گر فرو شد آفتاب سیدم
نعمت الله خوش برآمد چون قمر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.