۲۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۵۶

چنین دردی که من دارم همیشه بی دوا خوشتر
بلای عشق خوش باشد ولی با مبتلا خوشتر

ز آب چشم ما هر سو روان آبی است گر جوئی
خوشست این چشمهٔ روشن ببین درچشم ما خوشتر

محیط عشق موجی زد همه عالم شده سیراب
از این دریای بی پایان بود این چشمها خوشتر

حدیث جنت و حوران مگو در مجلس رندان
در آ در بزم سرمستان که اینجا حالیا خوشتر

به فرمان خدا ساقی مدامم جام می بخشد
خوشست این بخشش ، اماچون به فرمان خدا خوشتر

حجابت گر سر موئی بود چون بینوا بتراش
که پیش جمله درویشان قلندر بینوا خوشتر

خراباتست و ما سرمست و ساقی جام می بر دست
حریف نعمت اللهیم ، صحبت بی ریا خوشتر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.