۲۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۹۸

در میخانه را گشادم باز
داد رندان تمام دادم باز

با حریفان نشسته ام سرمست
بزم شاهانه ای نهادم باز

در خرابات مست و رندانه
فارغ البال اوفتادم باز

غم عشقش که شادی جانست
شاد بادا که کرد شادم باز

دفتر کاینات می خواندم
شد به عشقش همه ز یادم باز

من چو شاگرد می پرستانم
در همه کار اوستادم باز

بندهٔ سید خراباتم
بر همه عاشقان زیادم باز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.