۲۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۰۰

عاشق و مست و رندم و جانباز
در میخانه را گشادم باز

الصلا ای حریف میخواران
قدمی نه بیا و خود در باز

شاهد غیب و ساقی عشقیم
مطربا ساز عشق ما بنواز

برو ای عقل حیله را بگذار
تو و زهد و نماز و ما و نیاز

در خرابات رند او باشیم
دعوت ما چه می کنی بنماز

محرم راز خلوت جانیم
یک زمان خانه را به ما پرداز

سید ما به عشق بندهٔ ماست
اوست محمود و نعمةالله ایاز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.