هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و اشتیاق به معشوق سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که هرگز نقشی به زیبایی معشوق ندیده و سخنی به شیرینی کلام او نشنیده است. او سال‌ها در انتظار وصال معشوق بوده اما به آرزوی خود نرسیده. همچنین، شاعر اشاره می‌کند که عقل هرگز نتوانسته طعم عشق را بچشد، در حالی که عاشق مست همواره از این می نوشد. در پایان، شاعر از دیدار معشوق و روشنایی چشمان خود از این دیدار سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عرفانی و عاشقانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

غزل شمارهٔ ۹۱۲

دیده نقشی چو خیال تو ندیده هرگز
گوش قولی چو کلامت نشنیده هرگز

سالها باد صبا بر سر کویت گردید
به سراپردهٔ وصلت نرسیده هرگز

گرچه نقاش بسی نقش کند صورتها
همچو تو صورت خوبی نکشیده هرگز

عاشق مست ، مدام این می ما می نوشد
عقل یک جرعه ازین می نچشیده هرگز

دوش تا روز رسیدم به مراد دل خویش
بر کسی صبح چنین خوش ندمیده هرگز

چشم ما روشن از آنست که رویش دیده
در چنین دور چنان دیده که دیده هرگز

نفس سید ما جان به جهان می بخشد
به از این هیچ هوائی نوزیده هرگز
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.