۲۵۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۱۳

بر در میخانه بنشستیم باز
توبهٔ صد ساله بشکستیم باز

آب چشم ما به هر سو رو نهاد
شد روان با بحر پیوستیم باز

لطف ساقی بین که از انعام او
در خرابات مغان مستیم باز

دل به دست زلف او دادیم و برد
بی سر و سامان و پابستیم باز

نیست گشتم از وجود و از عدم
از وجود و جود او هستیم باز

با وصالش شکر می گوئیم ما
کز بلای هجر وارستیم باز

رند و ساقی سید و بنده به هم
بر در میخانه بنشستیم باز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.