هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از سرمستی ناشی از شراب عشق و رهایی از قیدوبندهای عقل و ناموس سخن می‌گوید. او به عشق کافرکیشی اشاره می‌کند که ایمانش را بر باد داده و به خرابات و می‌نوشی روی آورده است. شاعر از وحدت و رسیدن به حقیقت عشق سخن می‌گوید و خود را فانی و باقی، سید و بنده می‌خواند.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و می‌نوشی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۹۱۴

ار شراب نیمشب امروز سرمستیم باز
چشم مستش دیده ایم و توبه بشکستیم باز

عشق کافر کیش او ایمان ما بر باد داد
بر میان زنار کفر زلف او بستیم باز

از سر سجادهٔ ناموس خوش برخواستیم
بر در میخانه سرمستانه بنشستیم باز

دولت وصلت چو دستم داد در گلزار عشق
همچو بلبل میزنم دستان کزان رستیم باز

ساقی سرمست وحدت داد ما را جام می
نوش کردیم از خیال عقل وارستیم باز

ما خراباتی و رند و عاشق و میخواره ایم
باز رستیم از خمار ای یار سرمستیم باز

فانئیم و باقئیم و سیدیم و بنده ایم
نیست گشتم از خود و از عشق او هستیم باز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.