هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که از حالات روحی و عرفانی شاعر در حالت مستی و بی‌خودی سخن می‌گوید. شاعر از جوشش درون، از دست دادن عقل در پی نوشیدن می، و حضور در خرابات مغان با رندان و مستان صحبت می‌کند. او از ذوق می و مستی می‌گوید و از ساقی که خرقه را با می می‌شوید، تقدیر می‌کند. در نهایت، شاعر مخاطب را به شنیدن عاشقانهٔ سخنان سید مستان دعوت می‌کند.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عرفانی و نمادین مرتبط با مستی و بی‌خودی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف نوشیدنی‌های الکلی و حالات ناشی از آن، مناسب برای سنین بالاتر است.

غزل شمارهٔ ۹۳۷

بحر در جوش است و جانم درخروش
عقل می گوید که راز خود بپوش

عاقلی می خورد و عقل از دست رفت
اوفتاده بی خود و بی عقل و هوش

تا ننوشی می ندانی ذوق می
ذوق می ، می بایدت می را بنوش

خم می در جوش و ساقی در حضور
در سرای ما و ما در جست و جوش

ساقی ما خرقه می شویدبه می
آفرین بر دست او و شستشوش

در خرابات مغان مست و خراب
می کشندم چون سبو رندان به دوش

سید مستان چو می گوید سخن
عاشقانه گوش کن یک دم خموش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.