۲۵۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۴۳

دُرد دردش چو صاف درمان نوش
نوش کن جام می فراوان نوش

جرعه ای دُرد درد اگر یابی
شادی روی دردمندان نوش

نوش نوش و خموش خوش می باش
آشکارا مکن به پنهان نوش

می ما مستی دگر دارد
عاشقانه بیا چو مستان نوش

نه شراب حرام می گویم
می پاک حلال جانان نوش

می خمخانهٔ محبت او
با حریفان و باده نوشان نوش

نعمت الله ماست ساقی ما
جام گیتی نما چو رندان نوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.