هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلبستگی عمیق خود به یار بی‌همتا سخن می‌گوید. او از نور و جمال معشوق، عشق سوزان و فداکاری خود در این راه، و تأثیر این عشق بر زندگی و وجودش می‌سراید. همچنین، به جایگاه ویژهٔ عشق در زندگی و هستی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه‌ای است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق سوزان و فداکاری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۹۴۵

دلخوشم از عشق جان افزای خویش
دوست دارم یار بی همتای خویش

در نظر نقش خیالش بسته ام
خوش نشسته نور او بر جای خویش

کنج میخانه بود مأوای ما
جنت المأوای ما مأوای خویش

آبروی عالمی از ما بود
نه ز جوی غیر از دریای خویش

شمع عشقش آتشی خوش برفروخت
سوختم ازعشق سر تا پای خویش

هر که او سودای عشقش می کند
می کند سر در سر سودای خویش

نور چشم نعمت الله دیده ام
روشنست از نور مه سیمای خویش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.