هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق و درد دل خود سخن می‌گوید. او از زلف پریشان معشوق و تأثیر آن بر حال خود یاد می‌کند و بیان می‌دارد که حاضر است درد عشق را به هر درمانی ترجیح دهد. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند رندی، عرفان، و مخموری اشاره می‌کند و از زاهد و رندان نیز سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند رندی و مخموری نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۹۵۲

پریشان کرد حال من سر زلف پریشانش
بر افکن زلف از عارض شب من روز گردانش

چه خوش درد دلی دارم که هر درمان فدای او
به جان این درد می جویم نخواهم کرد درمانش

دلم گنجینهٔ عشق است و نقدگنج او در وی
اگر گنج خوشی جوئی بجو در کنج ویرانش

اگر در مجلس رندان زمانی فرصتی یابی
ز ذوق این شعر مستانه درآن مجلس فروخوانش

اگر زاهد ز مخموری نخواهد نعمت الله را
به جان جملهٔ رندان که می خواهند رندانش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.