هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و ارادت خود به معشوق الهی سخن میگوید. او معشوق را با القابی مانند «روح اعظم»، «اسم اعظم» و «خازن گنج الهی» میستاید و بیان میکند که پیوندی جاودانه با او دارد. شاعر در حالت وجد و مستی عرفانی، خود را غرق در خیال معشوق میداند و عقل را در برابر این عشق ناتوان میخواند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و انتزاعی است که درک آن برای مخاطبان کمسنوسال دشوار است. همچنین، استفاده از اصطلاحات خاص عرفانی و ادبیات کلاسیک فارسی، فهم آن را نیازمند سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن میکند.
غزل شمارهٔ ۹۶۴
روح اعظم نایب حق خوانمش
لاجرم بر تخت دل بنشانمش
اسم اعظم خوانده ام از لوح دل
خازن گنج الهی دانمش
مهر و مه می خوانمش در روز و شب
گه به صورت گه به معنی خوانمش
عهد با او بسته ام روز ازل
تا ابد پابند آن پیمانمش
نور چشمست او و دیده دمبدم
در خیالش سو به سو گردانمش
عقل مخمور است و من مست خراب
گر درآید این چنین کی مانمش
نعمت الله مخزن اسرار اوست
هرچه می خواهم ازو بستانمش
لاجرم بر تخت دل بنشانمش
اسم اعظم خوانده ام از لوح دل
خازن گنج الهی دانمش
مهر و مه می خوانمش در روز و شب
گه به صورت گه به معنی خوانمش
عهد با او بسته ام روز ازل
تا ابد پابند آن پیمانمش
نور چشمست او و دیده دمبدم
در خیالش سو به سو گردانمش
عقل مخمور است و من مست خراب
گر درآید این چنین کی مانمش
نعمت الله مخزن اسرار اوست
هرچه می خواهم ازو بستانمش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.