۲۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۶۴

روح اعظم نایب حق خوانمش
لاجرم بر تخت دل بنشانمش

اسم اعظم خوانده ام از لوح دل
خازن گنج الهی دانمش

مهر و مه می خوانمش در روز و شب
گه به صورت گه به معنی خوانمش

عهد با او بسته ام روز ازل
تا ابد پابند آن پیمانمش

نور چشمست او و دیده دمبدم
در خیالش سو به سو گردانمش

عقل مخمور است و من مست خراب
گر درآید این چنین کی مانمش

نعمت الله مخزن اسرار اوست
هرچه می خواهم ازو بستانمش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.