هوش مصنوعی:
این متن یک شعر عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از لطف و محبت معشوق (که میتواند معشوق زمینی یا الهی باشد) سخن میگوید. او با وجود حال خراب خود، امیدوار است که معشوق با لطف خود او را نوازش کند و از چشم خود نیندازد. شاعر معشوق را به آفتاب عالمتاب تشبیه میکند که میتواند با لطف خود عالمی را بسازد. همچنین به عشقبازی پنهانی معشوق اشاره میکند و آرزو میکند که این عشقبازی آشکار شود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۹۷۷
وقت آن آمد که ما را باز بنوازی به لطف
یک زمانی از کرم با ما بپردازی به لطف
حال ما گرچه خرابست ، از کرم معمور ساز
خوش بود گر ساز ما را باز بنوازی به لطف
گر چه بر خاک درم انداختی ای نور چشم
چشم آن دارم که از چشمم نیندازی به لطف
آفتاب عالمی و عالمی در سایه ات
لطف فرمائی و کار عالمی سازی به لطف
عشقبازی می کنی با ما ولی پنهان ز ما
این لطیفه گر که با ما عشق می بازی به لطف
یک زمانی از کرم با ما بپردازی به لطف
حال ما گرچه خرابست ، از کرم معمور ساز
خوش بود گر ساز ما را باز بنوازی به لطف
گر چه بر خاک درم انداختی ای نور چشم
چشم آن دارم که از چشمم نیندازی به لطف
آفتاب عالمی و عالمی در سایه ات
لطف فرمائی و کار عالمی سازی به لطف
عشقبازی می کنی با ما ولی پنهان ز ما
این لطیفه گر که با ما عشق می بازی به لطف
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.