هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و فلسفی است که در آن شاعر از مفاهیمی مانند عشق، وفا، بحرانهای روحی و مبارزه با دشمنان درونی و بیرونی سخن میگوید. شاعر خود را به عنوان ناجی و سد محکمی در برابر نیروهای شریر (یاجوج) توصیف میکند که میخواهد جهان را از شر آنها نجات دهد. همچنین، متن به مفاهیمی مانند نسبیت، تفاوت درک انسانها از مفاهیم و نامهای خداوند و تفاوت در نگرش افراد نسبت به یکدیگر اشاره دارد.
رده سنی:
18+
این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۰۷۲
جَفایِ تَلْخِ تو گوهر کُند مرا ای جان
که بَحْرِ تَلْخ بُوَد جایِ گوهر و مَرجان
وَفایِ توست یکی بَحْر دیگرِ خوشْ خوار
که چارجویِ بهشت است از تَکَشْ جوشان
مَنَم سِکَنْدرْ این دَم، به مَجْمَعُ الْبَحْرین
که تا رَهانَم جان را زِ عِلَّت و بُحران
که تا بِبَندَم سَدّی عَظیمْ بر یَاجوج
که تا رَهَند خَلایِق زِ حَملهٔ ایشان
از آن که ایشانْ مَر بَحْر را دَرآشامَند
که هیچ آب نَمانَد زِ تابشان به جهان
از آن که آتشیاَند وزِ عُنصرِ دوزخ
عَدوِّ لُطفِ جِنان و حِجابِ نورِ جَنان
زِ هر شُمار بُرونند، از آن که از قَهرند
که قَهرْ وَصفِ حَق است و ندارد آن پایان
برهنهاَند و همه سِتْرپوشِشان گوش است
نه سِتْرپوشِ دِلانه، که دیدن است عِیان
لِحافْ گوشِ چَپَسْتَش، فَراشْ گوشِ راست
به شب نتیجهٔ یَاجوج را یَقین میدان
لِحاف و فَرشِ مُقَلِّد چون عِلْمِ تَقلید است
یَقین به معنیِ یَاجوجی است، نی انسان
از آن که دلْ مَثَلِ روزَن است، کَنْدر وِیْ
زِ شَمسْ نورفَشان است و ذَرّه دست اَفْشان
هزار نام و صِفَت دارد این دل و هر نام
به نِسْبَتی دِگَر آمد خِلاف و دیگر سان
چُنان که شخصی نِسْبَت به تو پدر باشد
به نِسْبَتِ دِگَری، یا پسر و یا اِخْوان
چو نامهایِ خدا درعَدَد به نِسْبَت شُد
زِ رویِ کافِرْ قاهِر، زِ رویِ ما رَحْمان
بَسا کَسا که به نِسْبَت به تو که مُعْتَقدی
فرشته است و به نِسْبَت به دیگری شیطان
چُنان که سِرِّ تو نِسْبَت به تو بُوَد مَکْشوف
به نِسْبَتِ دِگَری حالِ سِرِّ تو پنهان
که بَحْرِ تَلْخ بُوَد جایِ گوهر و مَرجان
وَفایِ توست یکی بَحْر دیگرِ خوشْ خوار
که چارجویِ بهشت است از تَکَشْ جوشان
مَنَم سِکَنْدرْ این دَم، به مَجْمَعُ الْبَحْرین
که تا رَهانَم جان را زِ عِلَّت و بُحران
که تا بِبَندَم سَدّی عَظیمْ بر یَاجوج
که تا رَهَند خَلایِق زِ حَملهٔ ایشان
از آن که ایشانْ مَر بَحْر را دَرآشامَند
که هیچ آب نَمانَد زِ تابشان به جهان
از آن که آتشیاَند وزِ عُنصرِ دوزخ
عَدوِّ لُطفِ جِنان و حِجابِ نورِ جَنان
زِ هر شُمار بُرونند، از آن که از قَهرند
که قَهرْ وَصفِ حَق است و ندارد آن پایان
برهنهاَند و همه سِتْرپوشِشان گوش است
نه سِتْرپوشِ دِلانه، که دیدن است عِیان
لِحافْ گوشِ چَپَسْتَش، فَراشْ گوشِ راست
به شب نتیجهٔ یَاجوج را یَقین میدان
لِحاف و فَرشِ مُقَلِّد چون عِلْمِ تَقلید است
یَقین به معنیِ یَاجوجی است، نی انسان
از آن که دلْ مَثَلِ روزَن است، کَنْدر وِیْ
زِ شَمسْ نورفَشان است و ذَرّه دست اَفْشان
هزار نام و صِفَت دارد این دل و هر نام
به نِسْبَتی دِگَر آمد خِلاف و دیگر سان
چُنان که شخصی نِسْبَت به تو پدر باشد
به نِسْبَتِ دِگَری، یا پسر و یا اِخْوان
چو نامهایِ خدا درعَدَد به نِسْبَت شُد
زِ رویِ کافِرْ قاهِر، زِ رویِ ما رَحْمان
بَسا کَسا که به نِسْبَت به تو که مُعْتَقدی
فرشته است و به نِسْبَت به دیگری شیطان
چُنان که سِرِّ تو نِسْبَت به تو بُوَد مَکْشوف
به نِسْبَتِ دِگَری حالِ سِرِّ تو پنهان
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.