۲۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۷۲

جَفایِ تَلْخِ تو گوهر کُند مرا ای جان
که بَحْرِ تَلْخ بُوَد جایِ گوهر و مَرجان

وَفایِ توست یکی بَحْر دیگرِ خوشْ خوار
که چارجویِ بهشت است از تَکَشْ جوشان

مَنَم سِکَنْدرْ این دَم، به مَجْمَعُ الْبَحْرین
که تا رَهانَم جان را زِ عِلَّت و بُحران

که تا بِبَندَم سَدّی عَظیمْ بر یَاجوج
که تا رَهَند خَلایِق زِ حَملهٔ ایشان

از آن که ایشانْ مَر بَحْر را دَرآشامَند
که هیچ آب نَمانَد زِ تابشان به جهان

از آن که آتشی‌اَند وزِ عُنصرِ دوزخ
عَدوِّ لُطفِ جِنان و حِجابِ نورِ جَنان

زِ هر شُمار بُرونند، از آن که از قَهرند
که قَهرْ وَصفِ حَق است و ندارد آن پایان

برهنه‌اَند و همه سِتْرپوشِشان گوش است
نه سِتْرپوشِ دِلانه، که دیدن است عِیان

لِحافْ گوشِ چَپَسْتَش، فَراشْ گوشِ راست
به شب نتیجهٔ یَاجوج را یَقین می‌دان

لِحاف و فَرشِ مُقَلِّد چون عِلْمِ تَقلید است
یَقین به معنیِ یَاجوجی است، نی انسان

از آن که دلْ مَثَلِ روزَن است، کَنْدر وِیْ
زِ شَمسْ نورفَشان است و ذَرّه دست اَفْشان

هزار نام و صِفَت دارد این دل و هر نام
به نِسْبَتی دِگَر آمد خِلاف و دیگر سان

چُنان که شخصی نِسْبَت به تو پدر باشد
به نِسْبَتِ دِگَری، یا پسر و یا اِخْوان

چو نام‌هایِ ‌خدا درعَدَد به نِسْبَت شُد
زِ رویِ کافِرْ قاهِر، زِ رویِ ما رَحْمان

بَسا کَسا که به نِسْبَت به تو که مُعْتَقدی
فرشته است و به نِسْبَت به دیگری شیطان

چُنان که سِرِّ تو نِسْبَت به تو بُوَد مَکْشوف
به نِسْبَتِ دِگَری حالِ سِرِّ تو پنهان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.