هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر حالتی از مستی و عشق است که شاعر در آن توبه‌شکنی کرده و در شراب و عشق غرق شده است. او از عشق به معشوق و پیچیدگی‌های آن سخن می‌گوید و خود را درگیر زلف و نگاه معشوق می‌بیند. همچنین، شاعر به رند بودن و بی‌پروایی خود اشاره می‌کند و در نهایت، عشق و فداکاری را به عنوان محور اصلی زندگی خود معرفی می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و مستی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۰۱۳

در خرابات مغان مست و خراب افتاده‌ایم
توبه بشکستیم و دیگر در شراب افتاده‌ایم

در خیال آن که بنماید خیال او به خواب
نقش بستیم آن خیال و خوش به خواب افتاده‌ایم

در به دست زلف او دادیم و در پا می‌کشد
لاجرم چون زلف او در پیچ و تاب افتاده‌ایم

آب چشم ما به هر سو رو نهاده می‌رود
ما چنین تشنه ولی در غرق آب افتاده‌ایم

آفتاب لطف او بنواخت ما را از کرم
روشن است احوال ما بر آفتاب آفتاده‌ایم

سید رندیم و با ساقی حریفی می‌کنیم
بر در میخانه مست و بی‌حجاب افتاده‌ایم

بر سر کوی محبت ما و چون ما صد هزار
جان به جانان داده‌ایم و بی‌حساب افتاده‌ایم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.