هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به ستایش و توصیف یک وجود متعالی و الهی میپردازد. شاعر از قدرت، عظمت و تأثیر این وجود بر عالم و انسان سخن میگوید و خود را در برابر این قدرت ناچیز میداند. همچنین، به رابطهی عشق و عرفان میان انسان و این وجود متعالی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۰۷۵
تویی که بَدْرقه باشی گَهی، گَهی رَهْ زن
توی که خَرمَنِ ماییّ و آفَتِ خَرمَن
هزار جامه بِدوزی زِ عشقْ و پاره کُنی
وَ آن گَهان بِنِویسی تو جُرمِ آنْ بر من
تو قُلْزْمیّ و دو عالَم زِ توست یک قَطره
قُراضهییست دو عالَم، تویی دو صَد مَعْدَن
تو راست حُکْم که گویی به کور چَشمْ گُشا
سُخَن تو بَخشی و گویی که گفت آن اَلْکَن
بِساخْتی زِ هَوَس صد هزار مِقْناطیس
که نیست لایِقِ آن سنگِ خاص، هر آهن
مرا چو مَست کَشانی به سنگ و آهنِ خویش
مرا چه کارْ که من جانِ روشَنَم یا تَن؟
تو بادهیی، تو خُماری، تو دشمنیّ و تو دوست
هزار جانِ مُقَدَّس فِدایِ این دشمن
تو شَمسِ دینِ به حَقّیّ و مَفْخَرِ تبریز
بَهارِ جان که بِدادی سِزایِ صد بهمن
توی که خَرمَنِ ماییّ و آفَتِ خَرمَن
هزار جامه بِدوزی زِ عشقْ و پاره کُنی
وَ آن گَهان بِنِویسی تو جُرمِ آنْ بر من
تو قُلْزْمیّ و دو عالَم زِ توست یک قَطره
قُراضهییست دو عالَم، تویی دو صَد مَعْدَن
تو راست حُکْم که گویی به کور چَشمْ گُشا
سُخَن تو بَخشی و گویی که گفت آن اَلْکَن
بِساخْتی زِ هَوَس صد هزار مِقْناطیس
که نیست لایِقِ آن سنگِ خاص، هر آهن
مرا چو مَست کَشانی به سنگ و آهنِ خویش
مرا چه کارْ که من جانِ روشَنَم یا تَن؟
تو بادهیی، تو خُماری، تو دشمنیّ و تو دوست
هزار جانِ مُقَدَّس فِدایِ این دشمن
تو شَمسِ دینِ به حَقّیّ و مَفْخَرِ تبریز
بَهارِ جان که بِدادی سِزایِ صد بهمن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.