هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق، جدایی، و فلسفه‌ی زندگی سخن می‌گوید. او مخاطب را به دوری از دنیای مادی و توجه به عشق و معنویت دعوت می‌کند. شاعر از مخاطب می‌خواهد که به دام آرزوها نیفتد، به جایگاه خود در جهان توجه کند، و از عشق و دوستی لذت ببرد. همچنین، او از مخاطب می‌خواهد که از ستایش بی‌جا و عتاب نابجا پرهیز کند و به جای آن، به سرچشمه‌ی زمانه و حقیقت زندگی توجه کند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جدایی، عشق، و فلسفه‌ی زندگی نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارند که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۰۷۶

به جانِ تو که ازین دل شُده کَرانه مَکُن
بِساز با منِ مِسکین و عَزمِ خانه مَکُن

بَهانه‌‌ها بِمَیَنْدیش و عُذْر را بِگُذار
مرا مگیر زِ بالا و خُشک شانه مَکُن

شَرابْ حاضر و دولَتْ نَدیم و تو ساقی
بِدِه شَراب و دَغَل‌هایِ ‌ساقیانه مَکُن

نَظَر به رویِ حَریفانْ بِکُن که مَستِ توانَد
نَظَر به روزَن و دِهْلیز و آستانه مَکُن

به جُز به حَلْقهٔ عُشّاقْ روزگار مَبَر
به جُز به کویِ خَراباتْ آشیانه مَکُن

بِبین که عالَمْ دام است و آرزو دانه
به دامِ او مَشِتاب و هوایِ دانه مَکُن

زِ دامِ او چو گُذشتی، قَدَم بِنِهْ بر چَرخ
به زیرِ پایْ به جُز چَرخْ آستانه مَکُن

به آفتاب و به مَهتاب اِلْتِفات مَکُن
یگانه باش و به جُز قَصدِ آن یگانه مَکُن

مَکُن قَرار تو‌‌ بی‌او، چو کاسه بر سَرِ آب
مگیر کاسه، به هر مَطْبَخی دَوانه مَکُن

زمانه روشن و تاریک و گرم و سَرد شود
مُقامْ جُز به سَرِچَشمهٔ زمانه مَکُن

مَکُن سِتایش بر وِیْ عِتاب را بِمَپوش
مَدِه قَطایِف و آن سیر در میانه مَکُن

ولی چه سود که کارِ بُتان همین باشد
مگو به شُعلهٔ آتش هَلا، زبانه مَکُن

بگو به هرچه بِسوزی بِسوز، جُز به فِراق
رَوا نباشد و این یک سِتَم رَوانه مَکُن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.