۲۵۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۱۶

گر عشق نبازیم در اینجا به چه کاریم
مائیم و همین کار و دگر کار نداریم

بر دیده نگاریم شب و روز خیالش
خوش نقش خیالی است که بر دیده نگاریم

در دامن او دست زدیم از سر مستی
گر سر برود دامن وصلش نگذاریم

عمری است که در کوی خرابات مقیمیم
این یک دو نفس نیز در اینجا به سر‌ آریم

روشن شده از نور خدا دیدهٔ سید
جز نور وی ای یار کجا در نظر آریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.