۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۷۷

به من نِگَر، به دو رُخسارِ زَعفَرانیِ من
به گونه گونه عَلاماتِ آن جهانیِ من

به جانِ پیرِ قدیمی که در نَهادِ من است
که بادْ خاکِ قَدَم‌هاش این جوانیِ من

تو چَشمْ تیز کُن آخِر به چَشمِ من بِنِگَر
مَدُزد این دلِ خود را زِ دلستانیِ من

بَرین لَبَم چو از آن بَختْ بوسه‌یی بِرَسید
شِکَر کَساد شُد از قَندِ خوش زبانیِ من

به گوش‌‌ها بِرَسَد حَرف‌هایِ ‌ظاهِرِ من
به هیچ کَس نَرَسَد نَعْره‌هایِ ‌جانیِ من

بس آتشی که فُروزَد از این نَفَس به جهان
بَسی بَقا که بِجوشَد زِ حرفِ فانیِ من

زِ شَمسِ مَفْخَرِ تبریز تا چه دیدَسْتَم
که‌‌ بی‌قَرار شُدسْتَند این مَعانیِ من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.