هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی خود سخن میگوید، از سپردن دل و جان به معشوق، عهد و پیمان با او، و تسلیم کامل در برابر عشق. او از تجربیات عاشقانهاش میگوید و چگونه هر آنچه داشته را به معشوق سپرده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری برای درک کامل داشته باشند.
غزل شمارهٔ ۱۰۴۲
دل دارم و جان بدو سپردم
نیکی کردم نکو سپردم
با زلف نگار عهد بستم
بشکستم و مو به مو سپردم
هر نقش که در خیال آمد
او دیدم و او به او سپردم
با آینه روبرو نشستم
تمثال خوشی به او سپردم
رفتم به طریق جانسپاری
این راه نگر که چون سپردم
دل رفت و ندانمش کجا رفت
ره بستم و سو به سو سپردم
گوئی که سبوکش است سید
خم یافتم و سبو سپردم
نیکی کردم نکو سپردم
با زلف نگار عهد بستم
بشکستم و مو به مو سپردم
هر نقش که در خیال آمد
او دیدم و او به او سپردم
با آینه روبرو نشستم
تمثال خوشی به او سپردم
رفتم به طریق جانسپاری
این راه نگر که چون سپردم
دل رفت و ندانمش کجا رفت
ره بستم و سو به سو سپردم
گوئی که سبوکش است سید
خم یافتم و سبو سپردم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.