۲۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۴۷

خوش حیاتی که پیش او میرم
چون بمیرم به کیش او میرم

عشق او شمع و من چو پروانه
گرچه سوزد که در برش گیرم

گر زند ور نوازدم چون نی
بجز از ناله نیست تدبیرم

دوش دیدم خیال او درخواب
لطفش امروز کرده تعبیرم

سروری بر همه توانم کرد
من چو در پای میر خود میرم

چون توانم که عذر او خواهم
که سراپا تمام تقصیرم

هرچه گویم ز خود نمی گویم
نعمت الله کرده تقدیرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.