هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از حالتی عرفانی و مستانه سخن میگوید، خود را فدای راه عشق دانسته و پاکی و آزادگی را ستایش میکند. او از وابستگی به غیر پرهیز کرده و خود را بندهٔ عشق و آزاده از قید دنیا میداند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به مستی و عشق ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای تفسیر صحیح داشته باشد.
غزل شمارهٔ ۱۰۵۸
بر در میخانه مست افتاده ام
سر به پای خم می بنهاده ام
در خرابات مغان مستانه باز
خوش در میخانه را بگشاده ام
جانسپاری می کنم در راه عشق
هرچه فرماید به جان استاده ام
در نظر روشن بود چون نور چشم
آبروی اشک مردمزاده ام
دامن همت نیالودم به غیر
پاک پاک است دامن سجاده ام
گوهر من باشد از دُر یتیم
تا نپنداری که من بیجاده ام
بندهٔ سید شدم از جان و دل
لاجرم از کائنات آزاده ام
سر به پای خم می بنهاده ام
در خرابات مغان مستانه باز
خوش در میخانه را بگشاده ام
جانسپاری می کنم در راه عشق
هرچه فرماید به جان استاده ام
در نظر روشن بود چون نور چشم
آبروی اشک مردمزاده ام
دامن همت نیالودم به غیر
پاک پاک است دامن سجاده ام
گوهر من باشد از دُر یتیم
تا نپنداری که من بیجاده ام
بندهٔ سید شدم از جان و دل
لاجرم از کائنات آزاده ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.