۲۴۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۵۹

من در این ره نیز بوئی برده ام
پیش هر رنگی ز بوئی برده ام

گاه جامی گه صراحی آورم
گاه خمی گه سبوئی برده ام

بر و بحر عالمی پیموده ام
آب بسیاری بجوئی برده ام

از سر زلف پریشان بتم
دل خوشم زیرا که موئی برده ام

نسبت رویش به ماهی کرده ام
آبروی ماه روئی برده ام

عقل چون گوئی به چوگانش زدم
این چنین گوئی به هوئی برده ام

نعمت الله را به یاد آورده ام
لاجرم نام نکوئی برده ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.