۲۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۸۰

چهار شعر بِگُفتم، بِگُفت نی، بِهْ ازین
بلی، وَلیک بِدِه اوّلا شَرابِ گُزین

بِدِه به خَمْسِ مُبارک مرا شِشُم جامی
بگو بگیر و دَرآشام، خَمْس با خَمْسین

غَزالِ خویش به من دِهْ، غَزَل زِ من بِسْتان
نِمایْ چهرهٔ شَعریْت و شِعِر تازه بِبین

خُمارْ شِعر نگویم، خُمارِ من بِشِکَنْ
بِدان میی که نگُنجَد در آسْمان و زمین

سِتیزه رویْ مرا لُطف و دِلْبَریِّ تو کرد
وَگَر نه سخت اَدَبْناک بودم و مِسکین

هزارساله اَدَب را به یک قَدَحْ بِبَری
خُمارِ عشقِ تو نَگْذاشت دیده شَرمین

ز سایهٔ تو جهان پُر زِ لیلی و مَجنون
هزار ویسه بِسازَد، هزار گون رامین

وَگَر نه سایه نِمودی جَمالِ وَحدتِ تو
دَرین جهان نه قِران هست آمدی نه قَرین

تو آفتابی و جُز تو، چو سایه تابِعِ توست
گَهی رَوَد به شِمال و گَهی دَوَد به یَمین

گَهی مُحیطِ جهان و گَهی به کُلْ فانی
به دستِ توست مُسَخَّر، چو مُهرهٔ تَکْوین

جَمال و حُسنِ تو ساکِنْ چو عشقْ ما پیچان
جَبینِ هَجْرِ تو‌‌ بی‌چین، چو سُفرهٔ ما پُرچین

سُکونِ حُسنْ عَجَب تر که‌‌ بی‌قَراریِ ما
وَ باز ازین دو عَجَب‌تر، چو سَر کُنی زِ کَمین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.