۲۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۷۸

ز نور روی او تابنده گشتم
امیر و سیدم تابنده گشتم

به جانان جان خود تسلیم کردم
به عمر جاودان پاینده گشتم

اگر چه غم بسی خوردم ز هجرش
به یُمن وصل او فرخنده گشتم

شدم کشته به تیغ عشق لیکن
شهادت یافتم دل زنده گشتم

ز نور آفتاب سید خود
چو ماه چارده تابنده گشتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.