هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از مستی و عشق سخن می‌گوید و خود را بندهٔ عشق و غرامت آن می‌داند. او از عقل و نصیحت‌های آن دوری می‌جوید و به جای آن، عشق و درد آن را دوای خود می‌داند. شاعر با اشاره به چهرهٔ زرد و اشک‌هایش، حال درونی خود را بیان می‌کند و از جامهٔ عاشقی به عنوان لباس مناسب خود یاد می‌کند. در پایان، خود را بندهٔ حضرت شاه و همدم نعمت الله می‌خواند و از کرامت خود در دو جهان سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژه‌هایی مانند 'مستی' و 'غرامت' نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۰۸۰

مست می ملامتم نیست سر سلامتم
نیست سر سلامتم مست می ملامتم

عقل نصیحتم دهد عشق غرامتم کند
فارغ از آن نصیحتم ، بندهٔ این غرامتم

هست ندیم بزم من ساقی مست عشق او
باده خورم به شادیش نیست غم ندامتم

بادهٔ صاف عاشقان دُردی درد او بود
هست دوای من همین تا که شود قیامتم

چهرهٔ زرد و اشک من هست گواه حال من
گر تو ندانی حال من نیک ببین علامتم

خرقهٔ زهد بر تنم خوش ننماید ای فقیه
جامهٔ عاشقی بود راست به قد و قامتم

بندهٔ حضرت شهم همدم نعمت اللهم
در دو جهان کجا بود خوشتر از این کرامتم
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.