۳۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۰۲

ما سلطنت فقر به عالم نفروشیم
یک جام شرابی به دو صد جم نفروشیم

در کوی خرابات مغان همدم جامیم
هرگز به بهشت ابد این دم نفروشیم

گوئی که به جز جنت شادی به غم عشق
شادی تو نگه دار که ما غم نفروشیم

دردیست دلم را که به درمان نتوان داد
زخمی است درین سینه به مرهم نفروشیم

بسیار فروشیم می ذوق و لیکن
یک جرعه به جانیست جوی کم نفروشیم

گفتیم فروشیم یکی جرعه به جانی
سودا مکن ای خواجه که آنهم نفروشیم

یک لحظه حضوری و دمی صحبت سید
گر زانکه دهد دست به عالم نفروشیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.