۲۳۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۵۲

بیا تا با تو ما همباز گردیم
به شهر خویشتن هم باز گردیم

چو شهباز آمدیم از حضرت شاه
بیا تا نزد آن شهباز گردیم

پَر و بالی برآریم از حقیقت
بر اوج لامکان پَرباز گردیم

فدای او شویم از خود به کلی
بر اوج عشق او جانباز گردیم

چو ما آن خاک آن گوئیم زین ره
غبار او شویم و باز گردیم

درین ره مدتی رفتیم بی خود
روا نبود که خود ما باز گردیم

ندیم سیدیم و همدم او
از این همدم کجا ما باز گردیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.