۲۴۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۷۷

یک نظر از اهل دل تا دیده ایم
نزد مردم همچو نور دیده ایم

در خیال دیدن او روز و شب
همچو دیده سو به سو گردیده ایم

عاشق مستیم و با ساقی حریف
می ز جام عشق او نوشیده ایم

از دم ما مرده ، دل زنده شود
تا لب عیسی جان بوسیده ایم

ذوق بلبل از نوای ما بُود
زانکه ما گل از وصالش چیده ایم

تا ابد سلطان اقلیم دلیم
خلعت از روز ازل پوشیده ایم

سید ما در نظر چون آینه است
ما در این آئینه خود را دیده ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.