هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و جدایی معشوق خود سخن می‌گوید. شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق و درد جدایی او می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند و نرود. معشوق نیز در پاسخ بیان می‌کند که سرنوشت او با خون و قربانی گره خورده است و شاعر را به صبر و تحمل دعوت می‌کند. در نهایت، معشوق با شتاب از نزد شاعر می‌رود و شاعر در اندوه و اشک فرو می‌رود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۰۹۲

آن دِلْبَرِ من، آمد بَرِ من
زنده شُد ازو، بام و دَرِ من

گفتم قُنُقی امشب تو مرا
ای فِتْنهٔ من، شور و شَرِ من

گفتا بِرَوَم، کاری‌ست مُهِم
در شهر مرا، جان و سَرِ من

گفتم به خدا، گَر تو بِرَوی
امشب نَزیَد، این پیکرِ من

آخِر تو شبی، رَحْمی نکُنی
بر رنگ و رُخِ هَمچون زَرِ من؟

رَحْمی نکُند، چَشمِ خوشِ تو
بر نوحه و این چَشمِ تَرِ من؟

بِفَشانَد گُلْ گُلْزارِ رُخَت
بر اشکِ خوشِ چون کوثَرِ من؟

گفتا؟ چه کُنم، چون ریخت قَضا
خونِ همه را در ساغَرِ من؟

مِرّیخی‌اَم و جُز خون نَبُوَد
در طالِعِ من، در اَخْتَرِ من

عودی نشود، مَقْبولِ خدا
تا دَرنَرَوَد، در مِجْمَرِ من

گفتم چو تو را قَصد است به جان
جُز خون نَبُوَد، نُقل و خَورِ من

تو سَرو و گُلی، من سایهٔ تو
من کُشتهٔ تو، تو حِیْدَرِ من

گفتا نشود، قُربانیِ من
جُز نادره‌یی، ای چاکرِ من

جِرجیس رَسَد، کو هر نَفَسی
نو کُشته شود، در کشورِ من

اِسْحاقِ نَبی، باید که بُوَد
قُربان شُده بر خاکِ دَرِ من

من عشقم و چونْ ریزم زِ تو خون
زنده کُنَمَت، در مَحْشَرِ من

هانْ تا نَطَپی در پَنجهٔ من
هانْ تا نَرَمی از خَنجَرِ من

با مرگ مَکُن تو رویْ تُرُش
تا شُکر کُند، از تو بَرِ من

می‌خَنْد چو گُل، چون بَرکَنَدت
تا بِسْرِ شَدَت در شِکَّرِ من

اِسْحاق تویی، من والِدِ تو
کِی بِشْکَنَمت ای گوهرِ من؟

عشق است پدر عاشقْ رَمه را
زاینده ازو، کَرّ و فَرِ من

این گفت و بِشُد، چون بادِ صَبا
شُد اشک ْرَوان، از مَنْظَرِ من

گفتم چه شود، گَر لُطف کُنی
آهسته رَوی، ای سَروَرِ من؟

اِشْتاب مَکُن، آهسته تَرَک
ای جان و جهان، ای صد پَرِ من

کَس هیچ ندید، اِشْتابِ مرا
این است تَکِ کاهِل تَرِ من

این چَرخِ فَلَک، گَر جَهْد کُند
هرگز نَرَسَد، در مَعْبَرِ من

گفتا که خَمُش، کین خِنْگِ فَلَک
لَنْگانه رَوَد، در مَحْضَرِ من

خامُش، که اگر خامُش نکُنی
در بیشَه فُتَد، این آذرِ من

باقیش مگو، تا روزِ دِگَر
تا دلْ نَپَرَد، از مَصْدَرِ من
وزن: مستفعلتن مستفعلتن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.