۳۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۹۳

تازه شُد ازو، باغ و بَرِ من
شاخِ گُلِ من، نیلوفرِ من

گَشته‌ست رَوان، در جویِ وَفا
آبِ حَیَوان، از کوثرِ من

ای رویِ خوشَت، دین و دلِ من
ای بویِ خوشَت، پیغامبرِ من

هر لحظه مرا، در پیشِ رُخَت
آیینه کُند، آهنگرِ من

من خُشک لَبَم، من چَشمْ تَرَم
این است مَها خُشک و تَرِ من

آن کَس که مَنَم خاکِ دَرِاو
می‌کوبَد او بام و دَرِ من

آن کَس که مَنَم پابستهٔ او
می‌گردد او گِردِ سَرِ من

باده نَخورَم، وَرْزان که خورَم
او بوسه دَهَد بر ساغَرِ من

پِسْتانِ وَفا، کی کرد سِیَه؟
آن دایهٔ جان، آن مادرِ من

از من دو جهان، صد بَر بِخورَد
چون آید او اَنْدَر بَرِ من

دِزدارِ فَلَک، قَلْعه بِدَهَد
چون گردد او سَرلشکرِ من

بَربَند دَهان، غَمّازْ مَشو
غَمّاز بس است آن گوهرِ من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.