۲۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۴۸

نور او در دیدهٔ بینا ببین
آن یکی در هر یکی پیدا ببین

آبی از جام حبابی نوش کن
عین ما را هم به عین ما ببین

ای که می گوئی که آنجا بینمش
دیده را بگشا بیا اینجا ببین

بر لب دریاچه می گردی مدام
غرقهٔ دریا شو و دریا ببین

آینه گر صد ببینی ور هزار
در همه یکتای بی همتا ببین

در سرم سودای زلف او فتاد
حال این سودائی شیدا ببین

نعمت الله را اگر خواهی بیا
در خرابات مغان ما را ببین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.