۲۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۵۸

نور رویش به چشم او می بین
گل وصلش به دست او می بین

از سر جان روان چو ما برخیز
جاودان پیش عاشقان بنشین

ما حبابیم و عین ما آب است
نظری هم به عین ما بگزین

دل ما انقیاد محبوب است
به از این دین ما که دارد دین

چین زلفش صبا دهد بر باد
این خطابین که می رود بر چین

عشقش مستست و عقل مخمور است
کی کند عشق عقل را تمکین

ذوق سید حباب می بخشد
تا ابد گو ذوق به او آمین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.