۲۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۸۸

ای دل به درخانهٔ جانانه گذر کن
مستانه در آن کوچهٔ میخانه گذر کن

هشیار صفت بر سر کویش مرو ای دل
رندانه مجرد شو و مستانه گذر کن

با صورت جان مهر معانی نتوان یافت
چون سایه شو و بر در آن خانه گذر کن

جان ساز تو پروانهٔ آن شمع جمالش
مستانه بر آن شمع چو پروانه گذر کن

چون مردمک دیدهٔ ما گوشه نشین شو
بی منت کاشانه ز کاشانه گذر کن

ریش دل ما مرهم و افسون بپذیرد
ای ناصح ازین گفتن افسانه گذر کن

سید تو اگر طالب دردانهٔ عشقی
دریا شو و از قطرهٔ دردانه گذر کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.