هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق عمیق و بیقید و شرط شاعر به معشوق است. شاعر از دیدار معشوق، عشق به او و فداکاری در راه این عشق سخن میگوید. او معشوق را یگانه آرزوی خود میداند و هرگونه زندگی بدون او را بیمعنا میپندارد. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند فنا در عشق، خلوت با معشوق و بیاعتنایی به دنیا اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات بهکاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.
غزل شمارهٔ ۱۳۰۲
زهی چشمی که می بینیم دایم این لقای تو
منور کرد چشم ما همیشه آن ضیای تو
بیا ای جان و خوشدل باش اگر کشته شوی در عشق
که صد جانت دهد جانان ز بهر خونبهای تو
هوای تست در جانم که می دارد مرا زنده
که غیرتو نمی زیبد کسی دیگر به جای تو
دلم خلوتسرای تست خوش بنشین به جای خود
ندارم در همه عالم هوائی جز هوای تو
خراباتست ومن سرمست و ساقی جام می بر دست
سبوئی می کشم دائم از آن خم صفای تو
خیال زاهد رعنا هوای جنت المأوی
بهشت جاودان ما در خلوتسرای تو
دعای دولتت گفتیم و رفتیم از سر کویت
به هرجائی به صدق دل به جان گویم دعای تو
به عشقت گر شوم کشته حیات جاودان دارم
من آن دل زندهٔ عشقم که دادم جان برای تو
به هر صورت که می بینم خیالت نقش می بندم
چه نورش در نظر دارم لقای که لقای تو
ز بیگانه کجا پرسم نشان آشنا دارم
که در عالم نمی یابم به جز تو آشنای تو
به یمن دولت عشق تو سلطانی کند سید
کجا شاهی چنین باشد که باشد او گدای تو
منور کرد چشم ما همیشه آن ضیای تو
بیا ای جان و خوشدل باش اگر کشته شوی در عشق
که صد جانت دهد جانان ز بهر خونبهای تو
هوای تست در جانم که می دارد مرا زنده
که غیرتو نمی زیبد کسی دیگر به جای تو
دلم خلوتسرای تست خوش بنشین به جای خود
ندارم در همه عالم هوائی جز هوای تو
خراباتست ومن سرمست و ساقی جام می بر دست
سبوئی می کشم دائم از آن خم صفای تو
خیال زاهد رعنا هوای جنت المأوی
بهشت جاودان ما در خلوتسرای تو
دعای دولتت گفتیم و رفتیم از سر کویت
به هرجائی به صدق دل به جان گویم دعای تو
به عشقت گر شوم کشته حیات جاودان دارم
من آن دل زندهٔ عشقم که دادم جان برای تو
به هر صورت که می بینم خیالت نقش می بندم
چه نورش در نظر دارم لقای که لقای تو
ز بیگانه کجا پرسم نشان آشنا دارم
که در عالم نمی یابم به جز تو آشنای تو
به یمن دولت عشق تو سلطانی کند سید
کجا شاهی چنین باشد که باشد او گدای تو
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
سعید جمشیدی
۱۴۰۰/۷/۲ ۰۴:۲۹
من عاشق گوهر و حاشیه هستم