هوش مصنوعی: این متن یک سروده عاشقانه است که در آن شاعر عشق و فداکاری خود را به معشوق بیان می‌کند. او معشوق را نور چشمان خود می‌داند و از عشق جاودان و فداکاری سخن می‌گوید. همچنین، شاعر به زیبایی و جلال معشوق اشاره کرده و خود را گدای او می‌خواند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۰۳

بیا ای راحت جانم که جان من فدای تو
سر سودائی عاشق فدای خاک پای تو

دلم خلوتسرای تست غیری در نمی گنجد
به جان تو که جان من ندارد کس به جای تو

ز خورشید جمال تو جهانی نور می یابد
تو سلطانی به حسن امروز و مه رویان گدای تو

ندارم دستت از دامن اگر سر می رود در سر
کشم بار همه عالم برای که برای تو

به عشقت گر شوم کشته حیات جاودان دارم
چه خوش باشد فنای من اگر یابم بقای تو

خیالت نقش می بندم به هر صورت که بنماید
توئی نور دو چشم من که می بینم لقای تو

محب نعمةاللهم کزو بوی تو می آید
ازآن دارم هوای او که او دارد هوای تو
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.