هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر عشق و فداکاری شاعر به معشوق است. شاعر خود را فدای معشوق می‌کند و از درد عشق و جدایی می‌نالد. او معشوق را همچون ساقی، طبیب، سلطان و نوازنده‌ای توصیف می‌کند که جهان را با نوای خود می‌آراید. شاعر در نهایت به این نتیجه می‌رسد که درمان درد عشق، تنها در خود معشوق است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه موجود در شعر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده، درک شعر را برای سنین پایین دشوار می‌کند.

غزل شمارهٔ ۱۳۰۶

بیا ساقی بده جامی که جان من فدای تو
سر سودائی عاشق فدای خاک پای تو

تو سرمستی و من مخمور طبیبی تو و من رنجور
تو سلطان خراباتی و من رند گدای تو

ز ساز مطرب عشقت جهانی ذوق می یابد
نوای عالمی بخشد نوای بی نوای تو

خیال نقش رویت را چو من در خواب خوش بینم
روا باشد اگر سازم درون دیده جای تو

چو بلبل زار می نالم گل وصل تو می جویم
چو غنچه با دل پر خون همی جویم هوای تو

برو سید مجو درمان که کارت از دوا بگذشت
به غیر از دُردی درت نباشد خود دوای او
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.